نویسنده: سیدعلی اصغر علوی (1)

 

مقدمه

مسئله جاسوس یکی از مسائل چالش‌برانگیز، در فقه و متون دینی بوده و ناظر به فعالیت کسی است که به صورت پنهانی و نامحسوس به گردآوری اطلاعات می‌پردازد و از این رهگذر به اهداف دست می‌یابد.
از زمان تکوین نخستین جوامع بشری تا شکل‌گیری دولت‌های مدرن اندیشه سامان بخشی به حکومت و رفع نیازهای سیاسی و امنیتی آن، از مهمترین دغدغه‌های حاکمان و فرمانروایان بوده است. بر این اساس دولت‌ها در راستای رفع نیازهای خود و استحکام بخشی به تشکیلات حکومتی خود و مصونیت آن در برابر رخنه‌ی دشمنان اقدام به جمع‌آوری اطلاعات و اخبار می‌نمودند. حفاظت و امنیت در عرصه‌های گوناگون حکومت، همواره مورد توجه حکومت‌ها بوده، چرا که هیچ نظام و حکومتی در جهان بدون داشتن دستگاه اطلاعاتی مقتدر، نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد و لذا دولت‌ها ناگزیرند در این خصوص گام‌هایی در تشکیل سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی بردارند. کارکرد این سازمان‌ها و تشکیلات جمع‌آوری اطلاعات از جریان‌های درونی و از دشمنان خارجی نظام در راستای مقابله با نفوذ دشمنان و حفظ اسرار نظام از آسیب‌های احتمالی می‌باشد.
امروزه، هنر جاسوسی و کسب اطلاعات از نیروها و امکانات دشمن بیشترین عنایت را در میان حکومت‌ها به خود معطوف داشته است بطوری که در دانشگاه‌ها دانشجویانی را در این راستا پرورش می‌دهند چرا که پیروزی و برتری یافتن به دشمنان و مصون ماندن نظام در برابر رخنه‌ی منافقین داخلی و دشمنان خارجی در گرو اطلاعات و اخبار نسبت به نیروها و تجهیزات و نقشه‌های آنان است.
در راستای اهمیت جاسوس و جاسوسی ناپلئون نقل می‌گوید:
«در جنگ‌ها، داشتن یک مرد هوشمند متخصّص امور اطلاعات از هزار رزمنده‌ی میدان جنگ برای پیروزی مؤثرتر است».
حکومت اسلامی نیز چاره‌ای جز این ندارد که به این مسائل مهم و حیاتی توجه نموده و از آن طریق نظام اسلامی را تقویت کند. چنانکه شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ‌های گوناگون، برنامه‌ریزی برای کسب اطلاعات از دشمن را معمول می‌داشتند.
بسیاری از کشورها سازمان‌های جاسوسی گسترده‌ای به وجود آورده‌اند، که به وسیله‌ی آن‌ها چه در زمان جنگ و چه در حال صلح، به جمع‌آوری اطلاعات و اسرار از کشورهای دیگر می‌پردازند.
فلسفه وجودی سازمان‌هایی همانند سیا در آمریکا، گشتاپو در آلمان نازی، و موساد در اسرائیل، کسب اطلاعات و اخبار به نفع کشورهای متبوع خود می‌باشد. البته نوع روش و هدف سازمان‌های اطلاعاتی در کشور اسلامی با سایر کشورهای غربی و غیراسلامی قدری متمایز است. هم‌چنین میان اقوام و ملل مسئله جاسوسی و تربیت جاسوس مورد عنایت بوده است: به عنوان مثال: در میان مصری‌ها از پنج هزار سال پیش، سازمان‌های جاسوسی شکل گرفته، و جاسوسی به عنوان یک هنر مهم میان آنان مورد توجه بوده است و در یونان باستان نیز این مسئله سابقه‌ای طولانی دارد، به طوری که داستان‌های جاسوسی به اشعار هومر شاعر یونانی راه یافته است. (جعفری، 1371: 31).
در هر صورت؛ جمع‌آوری اخبار و اسرار نظامی و امنیتی از دیرباز در عرصه‌های گوناگون، خصوصاً جنگ‌ها متداول بوده است و افرادی به عنوان جاسوس، عین و ... تحرکات نظامی دشمن را زیر نظر گرفته و یا به صورت ناشناس داخل حیطه‌ی نظامی دشمن شده و اسرار، اطلاعات به دست آمده را به فرمانده خود گزارش می‌نمودند. در جنگ‌های اسلامی نیز این شیوه معمول بوده و مسلمانان به این مسئله عنایت ویژه‎ای مبذول می‌‎داشتند. البته مسئله جاسوسی به عنوان موضوع مستقل در آثار فقهی فقیهان مورد بحث قرار نگرفته است لکن در ذیل برخی از عناوین و ضوابطی همچون حفظ نظام، و... می‌تواند قرار بگیرد. در همین راستا؛ شیخ طوسی از فقیهان شیعه بر این باور است که هرگاه اصل و کیان اسلام در خطر باشد جهاد و دفاع از نظام اسلامی و دستاوردهای آن واجب است. (طوسی، 1400ق، 290). و از آنجا که بدون انجام جاسوسی و کارهای اطلاعاتی نظام و اساس اسلام پایدار نمی‌ماند لذا جاسوسی واجب خواهد بود. ابن ادریس حلی همانند شیخ طوسی بر این باور است که حفظ بیضه اسلام از واجبات است با این تفاوت که ایشان همانند شهید ثانی بیضه اسلام را به اصل اسلام و جامعه اسلامی تفسیر نموده است. (مروارید، 1410ق، ج9: 175- شهید ثانی، 1412ق، ج1: 217).و شیخ انصاری در بحث حفظ و اقامه نظام بر اصل ضروری و واجب بودن آن تکیه می‌کند و با توجه به این اصل برخی مشاغلی را که نظام اسلامی بر آنها متوقف است، واجب کفایی می‎‌داند. (انصاری، 1415ق، ج2: 137). امام خمینی (ره) در راستای اهمیت حفظ نظام اسلامی این‌گونه اظهار داشته است: «حفظ اسلام از واجبات مؤکد است و اختلال در امور مسلمانان امری ناپسند و مبغوض است و نظام اسلامی برپا نمی‌ماند و از اختلال آن نیز جلوگیری نمی‌گردد مگر بوسیله‌ی والی و حکومت. (امام خمینی، 1421ق، ج2: 619).
در این راستا آیت الله مکارم نظیر همین سخن را مطرح نموده است. (مکارم، 1422ق، ص504). با توجه به آنچه که گذشت باید گفت حفظ نظام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و صیانت از نظام سیاسی در گرو مراقبت و انجام فعالیت‌های اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی از دشمن و یا فرستادن جاسوس به کشورهای دشمن و کنترل برخی عناصر مشکوک به خرابکاری می‌باشد.
این نوشتار در پی پاسخ به این سئوالات است که آیا اساساً جاسوسی برای نظام اسلامی جایز است؟ ادله نقلی و عقلی آن کدامند؟ از چه گستره‌ای برخوردار بوده و دارای چه ضوابطی می‌باشد؟ و ... با توجه به مباحث یاد شده، این نوشتار دارای روش توصیفی- تحلیلی می‌باشد.

1) مفهوم شناسی

الف) جاسوس در لغت

جاسوس در لغت به کسی گفته می‌شود که از راه‌های مخفیانه و بی سر و صدا در پی به دست آوردن اخبار است. اینک برای تبیین معنای عرفی و لغوی این واژه، دیدگاه‌های دانشمندان لغوی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
ابن‌منظور می‌گوید: الجاسُوسُ: العَینُ یَتَجَسَّسُ الأخبار ثم یأتی بها، و قیل: الجاسُوسُ الذی یَتَجسَّس الأخبار. جاسوس یعنی کسی که با هدف دسترسی به اخبار به جستجو می‌پردازد. (ابن منظور، 1414ق، ج6: 38). جوهری می‌گوید: جسست الأخبار و تجسستها یعنی از اخبار تفحص کردم و جاسوس از همین واژه گرفته شده است. (جوهری، 1410ق، ج3: 913). در کتاب مقاییس اللغه در معنای «جسّ» می‌نویسد: هر تعرّف الشیء بمسّ لطیف، و الجاسوس فاعول من هذا: لأنّه یتخّبرما یریده بخفاء و لطف؛ «جسّ» شناخت چیزی با دریافت نامحسوس و ظریف است. جاسوس- بر وزن فاعول- نیز از همین باب است؛ زیرا او هر خبری را که بخواهد به آرامی و بی سر و صدا به دست می‌آورد. (ابن فارس، 1404ق، ج1: 414). در مفردات می‌گوید: معنای اصلی جَسّ- لمس کردن و گرفتن نبض و شناختن تپش آن برای حکم کردن در مورد سلامتی و بیماری است، که این معنی ریشه‌ای اخص از حسّ است زیرا حس- شناسایی از راه ادراک حسّی است ولی جسّ شناختن حال غیر از راه حسی- است. و از واژه- جس- لفظ جاسوس مشتق شده است. (اصفهانی، 1412ق: 196) به نظر می‌رسد، جاسوس به کسی گفته می‌شود که اخبار و اطلاعات کسی یا مؤسسه‌ای یا کشوری را مخفیانه گردآوری کند و به دیگران انتقال دهد.

ب) جاسوس در اصطلاح

پس از تنقیح معنای لغوی جاسوسی، نوبت به تحقیق و بررسی در معنای اصطلاحی آن می‌رسد، براساس یافته‌های تحقیق و نگرش برخی از فقهای عظام برای تجسّس و جاسوسی اصطلاح شرعی یا متشرعی در شریعت اسلام وارد نشده است و اگر چنانکه در جای هم به عنوان موضوع حکمی به کار رفته باشد، می‌بایست به معنای لغوی آن حمل شود (مشکینی، 1386: 128). و اکثر فقیهان، جاسوسی را تعریف نکرده و در ابواب فقهی بابی را به این مسئله اختصاص نداده‌اند لکن در لابلای بحث‌ها به طور پراکنده، مورد عنایت قرار گرفته است. در متون دینی به جای «جاسوس» غالباً از تعبیر «عین» استفاده شده است.
به عقیده آیت الله میانجی تجسس تنها در جایی است که با انگیزه شرّ صورت گیرد، البته ریشه نگرش وی را می‌توان در تعابیر برخی از اهل لغت پیدا کرد: الجاسوس صاحب سر الشرّ أو قولهم تحسّس أی استمع و طلب الخبر فی الخیر و بالجیم فی الشرّ؛ (ابن منظور، 1414، ج6: 38) جاسوس آن است که در بردارنده‌ی اخبار فتنه‌انگیز باشد؛ تحسّس یعنی در نهان گوش فرا داد و در امور نیکو کسب خبر کرد و تجسّس یعنی در امور فتنه‌انگیز، کسب خبر کرد. (میانجی، بی‌تا: 132).
به نظر می‌رسد برخلاف عقیده برخی از علمای لغت، جاسوسی و تجسس- که یکی از کارهای جاسوسان است- معنای فراشمولی دارد و همه‌ی عرصه‌های تفحص را در برمی‌گیرد؛ اعم از اینکه برای خود یا دیگری باشد و یا به انگیزه‌ی شرّ و یا به قصد خیر؛ از امور بد یا کارهای نیک، باشد. با توجه به آموزه‌های اسلامی و مبانی علمی می‌توان ادعا نمود که دو واژه تجسس و جاسوسی از یک ریشه و هم خانواده می‌باشند و تنها تفاوت در این است که تجسس در حوزه خصوصی و جاسوسی در حوزه عمومی رخ می‌دهد بر پایه این مبنا؛ ما در این تحقیق عمده به سراغ واکاوی حکم جاسوسی رفته و به تبع آن در لابلای مباحث، تجسس را که یکی از بارزترین کارهای جاسوسان است، تبیین خواهیم کرد.

اقسام جاسوسی

جاسوسی از این نگاه که هم می‌تواند در حوزه‌ی دشمن صورت گیرد و هم بر علیه مسلمانان و نظام اسلامی به کار گرفته شود. بر دو نوع تقسیم می‌شود:
1. جاسوسی برای دشمنان نظام اسلامی 2. جاسوسی به نفع نظام اسلامی
هر کدام از این اقسام احکام خاصی در شریعت اسلامی دارند که ما در این‌جا جاسوسی به نفع نظام اسلامی را مورد بحث قرار داده و ادله و مستندات آن را مورد واکاوی و کنکاش قرار می‌دهیم:

ادله

در ابتدا به نظر می‌رسد که می‌توان یک ضابطه‌ای را به عنوان مستند و یا مؤید مسئله جاسوسی ارائه نمود بنابراین در این بخش به بررسی این ضابطه می‌پردازیم:
ضابطه تزاحم مصلحت اهم و مهم در گستره فقه به حدی از اهمیت برخوردار است که می‌توان آن را از ارکان پویایی فقه برشمرد بلکه این عنصر در حل مسائل گوناگون راه‌گشا بوده و در برون رفت از مشکلات خاص و تسهیل امور زندگی مؤمنان، تأمین اهداف غایی، ضرورت‌های ناشی از مشکلات اداره‌ی شایسته امور مردم و چالش‌های فراروی تقابل میان آرمان‌ها و واقعیت‌ها رخ می‌نماید. در این راستا فقیهی چون شیخ انصاری در کتاب مکاسب به فرایند اهتمام به اهم اشاره کرده، و اظهار می‌دارد که اگر در غیبت نمودن، کسی، مصلحتی در کار باشد، که عقلاً یا شرعاً آن مصلحت، بزرگتر و با اهمیت‌تر از مصلحت احترام مؤمن باشد در این صورت واجب است که بر طبق مصلحت اهم عمل کرد، همانطور که در دیگر گناهان نیز حکم همین است. (انصاری، 1415ق، ج1: 342).
بنابراین، به عقیده شیخ اعظم ضابطه کلی در محرمات چنین است که در صورت تزاحم مصلحت مهم با اهمّ می‌بایست مطابق مصلحت اهم حکم کرد و با اهتمام به «اهم» از «مهم» چشم پوشید. به عنوان نمونه اگر نجات غریق موقوف باشد بر این که در خانه مردم وارد شده و یا در اموال آنان تصرف کنیم، از آنجا که مصلحت حفظ نفس اهم است، ورود در خانه مردم و یا تصرف در اموال آنان جایز می‌شود، و یا این که نگاه کردن به نامحرم حرام است ولی اگر معالجه کسی بدون نگاه میسور نیست، به طور یقین حلال یا واجب می‌شود.
باید افزود که این قاعده در علم اصول مورد بحث قرار گرفته و مورد قبول همگان است. و برخی از فقها از آن به عنوان یکی از قواعد فقهی یاد کرده‌اند. (مکارم، 1422ق، 505).

الف) ادله جواز

ادله فراوانی وجود دارد که جاسوسی از دشمنان را امری مطلوب دانسته و جواز آن را اثبات می‌کند که در یک تقسیم‌بندی می‌توان آن ادله را به دو قسم، نقلی، عقلی تقسیم نمود.

1. نقلی

احادیث زیادی وجود دارد که مسئله جاسوسی را در راستای حفظ موجودیت نظام اسلامی جایز شمرده است، گرچه این ادله از باب عنوان ثانوی قابل ارزیابی است، و از باب عنوان اولی نمی‌توان این دلایل را مستمسک قرار داد. طبق بررسی صورت گرفته در گفتار و سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) این مطلب نمایان می‌شود که آن بزرگواران در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، نسبت، به جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات در جهت اشراف اطلاعاتی بر اهداف خود، عنایت ویژه‌ای داشته و از ابزارهای گوناگون و روش‌های مناسب برای کسب اطلاعات برای هدف خاصی استفاده می‌کردند و این مهم در اخبار و روایات انعکاس یافته است. اینک به بررسی این ادله می‌پردازیم.

اول) آیات

در پاره‌ای از آیات قرآن کریم جاسوسی برای حفظ نظام سیاسی امری مطلوب دانسته شده و ما در این‌جا برخی از آنها را به عنوان نمونه نقل می‌کنیم:
الف- قرآن کریم در آیه 71 سوره نساء می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، [در برابر دشمن] آماده باشید [=اسلحه خود را برگیرید] و گروه گروه [به جهاد] بیرون روید یا به طور جمعی روانه شوید.
«حذر» بر وزن «خضر» به معنی بیداری و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است و گاهی به معنی وسیله‌ای که به کمک آن با خطر مبارزه می‌شود نیز آمده است. (مکارم، 1374، ج4: 2). صاحب فتح القدیر در ذیل آیه 4 سوره منافقون در تفسیر «فأحذَرهم» چنین آورده است: مراقبت و مواظب باش از اینکه دشمنان فرصتی یافته و به اسرار تو آگاهی پیدا کنند، چون آن‌ها عیون و جاسوسان دشمنان تو می‌باشند. (شوکانی، 1414ق، ج5: 276).
مرحوم فیض در کتاب تفسیر خود می‌نوید: «حذر» به معنای بیداری و آمادگی در برابر دشمنان است. (فیض کاشانی، 1418ق، ج1: 221). بر این اساس، نظام اسلامی می‌بایست از اشراف اطلاعاتی بر دشمن به منظور خنثی نمودن برخی نقشه‌ها و توطئه‌ها، برخوردار باشد. مرحوم طبرسی در معنای واژه «حذر» دو احتمال مطرح می‌کند:
1. معنای آن: «احذروا عدوکم باخذ السلاح» است یعنی با برداشتن سلاح جنگ از دشمنتان حذر کنید و بپرهیزید. چنان که به شخصی گویند: «خذ حذرک» یعنی: حذر کن.
2. یعنی اسلحه خود را بردارید. بنابراین اسلحه را «حذر» نامیده است، زیرا اسلحه وسیله‌ای است که انسان به وسیله آن خود را از خطر حفظ می‌کند. از امام باقر (علیه السلام) نیز چنین روایت شده است. بدیهی است که معنای صحیح‌تر به نظر می‌رسد چون با قواعد کلام عرب سازگاری بیشتری دارد. (طبرسی، 1372، ج: 112).
به طورکلی، هر نظام سیاسی برای حفظ موجودیت و استقلال خود، باید آمادگی لازم برای دفاع را داشته باشد خصوصاً اگر نظامی براساس آرمان‌های دینی شکل گرفته باشد که دشمنان فراوانی خواهد داشت. لذا خداوند سبحان به حفظ آمادگی رزمی و تاکتیکی دستور می‌دهد، البته گستره آمادگی فراتر از داشتن تجهیزات و آلات مدرن جنگی و لجستیکی است، بلکه می‌توان به طور قطع ادعا کرد که اشراف اطلاعاتی و هوشیاری در نبرد و زیر نظر گرفتن دشمن در صدر سایر آمادگی‌ها قرار دارد.
ب. قرآن کریم در سوره توبه آیه 47 می‌فرماید: «... وَفِیکُم سَماعُونَ لَهُم...»
در معنای «سماع» دو احتمال داده شده است:
1. به معنی کسی است که حال پذیرش زیاد است و بدون بررسی و دقت هر سخنی را باور می‌کند.
2. به معنی جاسوس و سخن‌چین یعنی در میان شما گروهی از افراد هستند که برای گروه منافقان جاسوسی می‌کنند. (مکارم، 1374، ج7: 435).
طبق احتمال دوم آیه بر این سخن تصریح دارد که در میان مسلمانان افرادی به عنوان جاسوس وجود دارند و اخبار را جمع می‌کنند و به دشمنان می‌رسانند. بدیهی است، که حفظ اسرار نظام اسلامی امری واجب و لازم است و بدست آوردن این امر میسور نیست مگر با وجود سیستم اطلاعاتی منسجم و با پرورش و تربیت نیروهای اطلاعاتی توانمند و جاسوسانی زبردست و زیرک تا رفتار دشمنان اسلام را در عرصه‌های گوناگون رصد نموده و با شناسایی عناصر دشمن توطئه‌های آنان را خنثی کنند.
ج. قرآن کریم در سوره انفال آیه 60 می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ»؛ در برابر آن‌ها (دشمنان) آنچه توانایی دارید از «نیرو» آماده سازید (و همچنین) اسب‌های ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و (هم‌چنین) گروه دیگری غیر از این‌ها را که شما نمی‌شناسید و خدا می‌شناسد. چنانکه پیداست، جمله «ما استطعتم» عام و کلمه «قوه» به صورت «نکره» آمده و عمومیت آن را تقویت می‌کند و لذا هرگونه نیرو و ابزارهای آمادگی در نبرد را شامل می‌شود. (مکارم، 1374، ج7: 224).
مطابق این معنا، داشتن سیستم اطلاعاتی در حکومت اسلامی برای شناسایی اهداف و تحرکات دشمن یکی از اساسی‌ترین ابزارهای آمادگی به شمار می‌رود. مسلمانان در فتح مکه، با وجود آن‌که از قدرت بالایی برخوردار بودند باز هم از نیروهای اطلاعاتی استفاده نمودند. به طوری که فتح مکه در سه مرحله انجام گرفت: نخست مرحله مقدماتی یعنی فراهم کردن قوا و جمع‌آوری اطلاعات کافی از موقعیت دشمن و کم و کیف نیروی جسمانی و روحیه آن‌ها بود که این مهم بدون داشتن جاسوسان و نیروهای ویژه امکان‌پذیر نیست. مرحله دوم مقام انجام بسیار ماهرانه فتح بود و در نهایت مرحله پی‌آمدها و آثار آن بود. (مکارم، 1374، ج27: 403).

دوم) روایات

در گفتار و سیره عملی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) روایات فراوانی وارد شده که گویای این مطلب است که آن بزرگواران در عرصه‌های گوناگون در راستای حفاظت از کیان جامعه اسلامی مأمورانی برای جمع‌آوری اطلاعات قرار داده بودند تا آنچه را که ارتباط با سرنوشت جامعه اسلامی داشت برای آن‌ها گردآوری کنند.
الف. امیر المؤمنین (علیه السلام) در نامه‌ای به مالک اشتر فرمود:
جاسوس‌ها و مراقب‌ها را از راستان و وفاداران به مردم [برگزین و] بفرست؛ چرا که پیمان نهانی تو با آن‌ها در امور و وظایفشان، آنان را به امانت داری و مدارا با توده‌ی مردم سوق می‌‌دهد. (نهج البلاغه، نامه53: 435).
ب. امیر المؤمنین (علیه السلام) در بیان آنچه لازم است حاکم درباره‌ی کارکنان و زیردستانش رعایت کند، خطاب به مالک اشتر فرمود:.... افزون بر این، از گماردن مراقبانی امین و حق‌گو با مردم، بر کارکنانت دریغ مکن تا فساد هر مفسدی از زیردستان را گزارش دهند و مردم بدانند که تو از کم کاری و ناکارایی آنان با خبری. (آمدی، 1404ق، 134).
ج. بلاذری در «انساب الاشراف» می‌نویسد:
علی (علیه السلام) هنگامی که ابوالاسود دؤلی از خیانت کارگزاران آن حضرت خبر داد، به او ابوالاسود چنین نوشت: نامه‌ی تو را دریافتم؛ چون توست که خیرخواه امام و امت است و راهنمای برحقّ و پاره کننده‌ی [و از بین برنده‌ی] ستم. در مورد آنچه نوشته بودی برای همراه و همکارت نامه‌ای نگاشتم و [البته] او را از نامه‌ی تو آگاه نکردم. از این پس «خبردهی» را رها مکن و هرآنچه درنگ در آن را به اصلاح امت دیدی گزارش کن؛ چه آن که سزاوار آن هستی و این بر تو واجب است. والسلام. (بلاذری، 1974م، ج2: 170).
قابل توجه است که امام در این روایات فراتر از جواز جاسوسی، وجوب آن را نمایان ساخته است.
د. در حدیث دیگری می‌خوانیم امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به سخنان دو نفر از غلامانشان که در حال صحبت با دو تن از کنیزکان بودند گوش فرا دادند و فردای آن روز، غلام‌ها را به شهری و کنیزها را هم به شهر دیگر فرستادند (حمیری، 1413ق، 331). براساس این حدیث شریف حضرت برای کشف اعمال نادرست غلامان و کنیزان خود تحقیق و تفتیش کردند، و از آن‌جا که عمل معصوم (علیهم السلام) حجت است، پس عمل امام حاکی از جواز جاسوسی و کسب اطلاعات در چنین موارد است.
هـ. مسلمانان با وجود آنکه از توانایی بسیار بالایی برخوردار بودند، باز هم در راستای حفاظت از دستاوردهای بدست آمده، و پیشبرد اهداف والای خود اقدام به تفتیش و بازرسی از برخی عناصر مشکوک می‌نمودند، و شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این امر توجه ویژه‌ای داشت، به طوری که پیش از فتح مکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سپاه عظیمی را فراهم ساخت تا به سوی مکه حرکت کند، و تصمیم بر این بود که این قضیه به صورت سری انجام گیرد. یکی از مسلمانان به نام «حاطب بن ابی بلتعه» نامه‌ای خطاب به سران مکه نوشت و در آن، تصمیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را گزارش نمود و آن را به دست زنی سپرد تا مشرکان را از قصد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای فتح مکه آگاه سازد آن‌گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیله‌ی جبرئیل از این ماجرا آگاه شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیر المؤمنین (علیه السلام) را نزد خود فراخواند و ایشان را از قضیه باخبر ساخت و فرمود: خود را به آن زن برسان؛ نامه را از او گرفته و نزد من بیاور. پس از آن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زبیر را نیز خواست و به او فرمود: در این کار علی بن ابی طالب (علیه السلام) را همراهی کن، آن دو از بی‌راهه حرکت کرده و در محلی آن زن را یافتند. زبیر پیش دستی کرده و از زن درباره‌ی نامه سئوال نمود، آن زن به دروغ سوگند یاد کرد که نزد او نامه‌ای نیست زبیر باور کرد. بعد امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را بیرون آورد و خطاب به او فرمود: «قسم به خدا چنانچه نامه را بیرون نیاوری گردنت را خواهم زد». و زن که چاره‌ای جز بیرون آوردن نامه نداشت، آن‌گاه نامه را از لای موهای خود بیرون کشید. امیرالمؤمنین نامه را از وی گرفت و نزد پیامبر برد. (مفید، 1413ق، ج1: 56).
این داستان را بخاری در صحیح خود و فخر رازی در تفسیر خود، و هم‌چنین در تفسیر روح المعانی و روح البیان و فی ظلال و قرطبی و مراغی و دیگران با تفاوت‌هایی نقل نموده‌اند. (مکارم، 1374، ج24: 11). در سنن بیهقی افزون بر آنچه که گذشت، دستور پیامبر به تفتیش و بازرسی نیز آمده است، مطابق نقل بیهقی، روایت صریحاً جواز جاسوسی و تجسس را می‌رساند. لکن براساس نقل نخست، از راه دیگری می‌توان مفهوم تجسس و تفتیش را استنباط نمود و آن این که تنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیر المؤمنین (علیه السلام) از این ماجرا خبر داشتند. (خرازی، 1380: 84).
و. در جنگ احزاب هنگامی که سختی شرایط و اضطراب و محاصره بر مسلمانان فشار می‌آورد آن‌گاه خبر اختلاف و دودستگی دشمن به گوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید آن حضرت بی‌درنگ حذیفه را خواست و به او مأموریت داد تا به میان دشمن رفته و به جمع‌آوری اطلاعات بپردازد.
حذیفه بن یمان می‌گوید: در جنگ خندق، پاسی از شب گذشته بود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا به سوی خود فرا خواند و فرمود: «ای حذیفه هم اکنون به سوی دشمن برو و اخباری را از آن‌ها بدست بیاور، و پیش هیچ کس سخنی را اظهار نکن تا نزد من بیایی.
در این جریان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحت، دستور به جاسوسی و جمع‌آوری اخبار و اطلاعات از دشمن می‌دهد و فردی را به عنوان جاسوس برای این کار می‌گمارد. و در ادامه، حذیفه نقل می‌کند که براساس دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به میان دشمن رفتم. در این هنگام ابوسفیان را دیدم که به پاخاست و گفت: هرکس هم‌نشین خود را بشناسد تا معلوم شود که جاسوسی میان ما نیست. و در ادامه، حذیفه می‌گوید: من دست شخصی را که در کنار من نشسته بود گرفتم و پرسیدم تو کیستی؟ او گفت: فلانی. زمانی که ابوسفیان مطمئن شد که بیگانه‌ای میان آن‌ها نیست. گفت: اینجا نمانید، و خود من نیز همین حالا اینجا را ترک می‌کنم. حذیفه می‌گوید، من به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشتم و جریان را به آن حضرت گزارش کردم. (ابن هشام، بی تا، ج2، 232).
نکته در خور توجه این است که آگاهی از حرکات دشمن حتی در امور اقتصادی نیز امری واجب و لازم می‌باشد و لذا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره کاروان تجارتی ابوسفیان جاسوسی بنام «بسیسه» گمارد تا اینکه بتواند از این رهگذر به اهداف خود نائل آید (مسلم، بی‌تا، ج6: 44).
این‌ها برخی از روایات و جریاناتی است که همگی مطلوب بودن جاسوسی را در راستای نیاز جامعه اسلامی اثبات می‌نمود، که در اینجا به اختصار مورد عنایت قرار گرفت.

2. دلیل عقلی

به نظر می‌رسد که بنای عقلاء و روش عملی خردمندان، دلیل خوب و پشتوانه بزرگی در تحقق جواز جاسوسی باشد. انسان‌ها در زندگی اجتماعی خویش برای حفظ تشکیلات حکومتی خود نیاز مبرم به حفاظت و صیانت از حکومت و تشکیلات سیاسی دارند. بدون تردید نظام سیاسی اسلامی از ارکان و نهادهایی تشکیل می‌یابد؛ از جمله: قوای سه‌گانه نیروی دفاعی و جنگی برای رویارویی با کفار و منافقان و پیمان‌شکنان، مراکز فرهنگی و مؤسسه‌های
اقتصادی. حفاظت و صیانت از این عناصر اقتضا می‌کند که حاکم اسلامی بر تمامی آن‌ها نظارت و اشراف کامل داشته باشد. و در واقع این نظارت و مراقبت به مثابه‌ی حفظ نظام است که از اهم واجبات است و عقل به آن حکم می‌کند؛ چه آن نظام اسلامی جز با مراقبت، پایدار نمی‌ماند و هر آنچه بقاء نظام متوقف به آن باشد به ضرورت و بداهت عقلی واجب است. بنابراین مراقبت ویژه از دستاوردهای نظام بر حاکم و زمامدار اسلامی، واجب و لازم است.
البته مسلم و بدیهی است که حفظ نظام بر حفظ احترام اسرار مؤمن برتری دارد؛ زیرا در اسلامف دفاع از حکومت و نظام اسلامی هرچند با جنگ و کشتار باشد- حتی با کشته شدن خود امام معصوم (علیهم السلام) لازم است و اگر ریخته شدن خون در راه حفظ نظام- که واجب است- لازم باشد، تفتیش و تجسّس به طریق اولی جایز یا در شرایطی واجب خواهد بود.

ب) ادله منع
در این بخش از نوشتار، پیش از واکاوی ادله حرمت، نگرش فقهی فقیهان را در این‌باره مورد بررسی قرار می‌دهیم و در پی آن به کنکاش ادله خواهیم پرداخت.
اصل عدم جواز جاسوسی و تفتیش از حرم دیگران در فقه شیعه مورد اتفاق بوده و به اجماع فقیهان حرام است. البته ممکن است فقها در برخی مصادیق دارای اختلاف باشند. برخی از فقها به طور صریح ادعای اجماع نموده‌اند، که عبارتند از:
محقق اردبیلی ادعای اجماع بر حرمت تجسس و جاسوسی می‌کند (اردبیلی، بی‌تا: 312). صاحب جواهر در کتاب گرانسنگ جواهرالکلام نیز قائل به اتفاق بوده و عدم جواز تجسس را از بدیهیات دین دانسته و مرتکب این عمل را فاسق می‌نامد. (نجفی، 1404ق، ج13: 298). در این میان برخی از فقها همانند محمدجواد مغنیه، محمدباقر بهبهانی و ... نیز ادعای اتفاق کرده‌اند. البته در این‌باره ادله فراوانی وجود دارد که حرمت جاسوسی و تجسس را اثبات می‌کند، اینک به بررسی این ادله می‌پردازیم.

1. نقلی

احادیث فراوانی وجود دارد که تجسس را، یکی از کارهای جاسوسان می‌باشد، امری قبیح شمرده و بر عدم جواز آن تأکید می‌کنند. اینک به بررسی آن احادیث می‌پردازیم:

اول) آیات

أ. قرآن کریم در سوره‌ی حجرات آیه 12 در بیان حکم تجسس می‌فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ‌».
یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از گمانها (ظن‌ها) اجتناب کنید؛ زیرا بعضی از ظن‌ها گناه است، و تجسس نکنید، و بعضی از شما غیبت بعض دیگر را روا مدارد (زییرا) آیا کسی از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر (دینی) خود را پس از مردن بخورد، البته کراهت و نفرت دارید و پروای خدا را داشته باشید (و توبه کنید)؛ زیرا خداوند تحقیقاً بسیار توبه‌پذیر و مهربان است.
در این آیه چند حکم اجتماعی بیان شده است لکن آنچه که مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، تجسس است و قرآن کریم مؤمنان را از آن نهی می‌کند و نهی هم دلالت بر حرمت دارد، با صرف‌نظر از این که حرمت تجسس، مورد اتفاق بوده و هیچ‌گونه خلافی در آن نیست.
در حقیقت خداوند سبحان در آیه‌ی یاد شده، مؤمن را برادر مؤمن، و آبروی او را نیز مانند گوشت تن او قرار داده و از بین بردن آن آبرو [از راه غیبت و افشاگری اسرار و عیوب پنهانی مؤمنین] را نیز به منزله خوردن گوشت او معرّفی نموده است. جهت این تعبیر، برای این است که غیبت درباره افرادی که حضور ندارند تا از خود دفاع کنند، به مثابه این است که او را به صورت یک مرده فرض کرده باشند». (انصاری، 415ق، ج1: 315).
ب: در سوره‌ی نور آیه 19 می‌فرماید:
« إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ».
یعنی: بدرستی آنان که دوست دارند فاحشه (کارهای بسیار زشت) در میان مؤمنان رایج شود، برایشان عذاب دردناکی است.
گرچه این آیه شریفه به طور خاص در مورد تجسس وارد نشده است و حکم تجسس را صریحاً بیان نمی‌کند لکن به طور کلی شایع کردن فحشا را تحریم می‌کند و تجسس و تفتیش و عیب مردم را آشکار ساختن هم از افراد این کلی است.

دوم) روایات

احادیث فراوانی وجود دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) مردم را از تجسس درباره‌ی دیگران نهی نموده و بر حفظ اسرار و آبروی مؤمنان تأکید کرده‌اند:
در همین راستا، کلینی با سند خود از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«درباره لغزش‌های مؤمنین تجسّس و جستجو نکنید، چرا که هر کس لغزش‌های برادران مؤمن خود را پی‌جویی و تجسّس کند، خداوند نیز لغزش‌های خود او را پی‌جویی خواهد کرد، و چنین کسی را خداوند بی‌آبرو و رسوا خواهد ساخت هرچند که در درون خانه‌اش باشد. (کلینی، 1407ق، ج2: 355).
در کتاب «غررالحکم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «پی‌جویی و کنجکاوی نسبت به اسرار و امور پنهانی مردم از بدترین گناهان است». (آمدی، 1410ق، 325).
قرطبی در تفسیر خود از «ابوبرزه‌ی اسلمی» نقل کرده است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ای کسانی که اسلام را فقط در حد اقرار با زبان پذیرفته‌اید و هنوز نور آن در ژرفای دل‌هایتان رسوخ نیافته است، مسلمانان را غیبت و افشاگری نکنید، و اسرار و عیوب آنان را مورد تجسس و پی‌جویی قرار ندهید، چون کسی که عیوب و اسرار مسلمانان را پی‌جویی و دنبال کند، خداوند نیز عیوب و اسرار خود او را دنبال خواهد کرد، و سرانجام نیز چنین کسی را در خانه خود بی‌آبرو و رسوا خواهد ساخت». (قرطبی، 1364ق، ج16: 333).
براساس روایات، که در این‌جا پاره‌ای از آن‌ها نقل کردیم این مطلب نمایان می‌شود که شریعت اسلام برای حقوق افراد جامعه اسلامی و حفظ آبرو و کتمان اسرار آنان اهمیت ویژه‌ای قائل است و در این راستا نباید حقوق افراد جامعه با تجسس و تفتیش مورد خدشه و آسیب قرار گیرد و مأموران امنیتی و دستگاه‌های اطلاعاتی نمی‌توانند در امور شخصی افراد به تفتیش بپردازند همان‌طور که در ماده 23 و 25 قانون اساسی این مطلب آمده است، البته درست است که شارع مقدس حفظ حریم افراد جامعه را، محترم شمرده است لکن شارع مقدس به جهت رعایت مصالح نظام، تجسس و تفتیش در حریم افراد جامعه را مجاز دانسته است.

2. عقلی

دلیل عقلی به عنوان یکی از ادله مهم و پشتوانه خوبی برای حفظ حریم افراد در جامعه بوده و همه عقلای عالم و صاحبان خرد بر وجوب حفظ اسرار و امور پنهان مردم تأکید می‌ورزند. براین اساس تجسس و تفتیش امور شخصی افراد جامعه جایز نخواهد بود زیرا افشای اسرار مردم و تفتیش درباره آن با کرامت انسانی و رعایت حریم افراد سازگار نیست. در واقع مسأله وجوب حفظ آبرو و اسرار مسلمانان از جمله مسائل مهم و حیاتی است که می‌بایست در نظام اسلامی مورد عنایت قرار گیرد، چرا که وجوب آن به ادله بدیهی وجدانی، عقلی و شرعی مستند می‌باشد. براساس حکم عقل اصل و قاعده اینست هیچ کس بر کس دیگر ولایت و سلطه نداشته باشد. در حالی که زیر نظر گرفتن پنهانی دیگران و کنکاش و جستجو کردن درباره آنان و نیز افشاگری و پخش کردن عیب‌ها و اسرارشان نوعی سلطه و دخالت درباره دیگران به شمار می‌آید. بنابراین، «اصل اولی» (یعنی قاعده عقلی) عدم جواز آن را نمایان می‌سازد.
مطابق این معنا، و در راستای حفظ کرامت انسانی به نحو مطلوب، بر مأموران امنیتی در نظام اسلامی لازم است که صیانت از حریم خصوصی افراد را جدی بگیرند، چرا که زیر نظر گرفتن و تجسس در امور پنهانی افراد و کاوش در زندگی شخصی آنان، کار بسیار قبیحی بوده و عقل انجام دهنده آن را مورد سرزنش قرار می‌دهد و لذا اصل اوّلی عقلی عدم جواز تجسس در امور شخصی دیگران است. البته در عین حال که عقل، حفظ حریم افراد جامعه را، محترم شمرده است لکن عقل این اجازه را نیز داده است که به جهت رعایت مصالح نظام همین حریم افراد، مورد تفتیش و تجسس واقع گردد.

نتیجه‌گیری

با بررسی آیات قرآن کریم، روایات و عقل به این نتیجه رسیدیم که بدون شک جاسوسی و کسب اطلاعات برای کشورها به جهت حفظ نظام خود در برابر رخنه‌ها و آسیب‌های احتمالی امری مطلوب، بلکه لازم به نظر می‌رسد و در این راستا نظام اسلامی باید از سیستم‌ اطلاعاتی و تشکیلات خاصی برخوردار باشد تا بتواند از آرمان‌ها و دستاورهای ارزشمند خود پاسداری نموده و در سایه‌ی ثبات و امنیتی که از این راه بدست می‌آید، از همه ظرفیت‌های جامعه آرمانی خود بهره‌مند شود و کارآمدی نظام سیاسی شریعت‌مدار را به منصه‌ی ظهور برساند.
با توجه به مباحث یاد شده، و براساس ادله‌ای که مورد واکاوی قرار گرفت می‌توان ادعا نمود که مسئله جاسوسی و کسب اطلاعات در صورتی که جنبه‌ی اجتماعی داشته باشد مطلوب است، لکن اگر جنبه‌ی فردی آن مدنظر قرار گیرد، جایز نیست مگر این که مصلحت اهمی همانند حفظ نظام در میان باشد که در این صورت، گرچه مورد جاسوسی از امور فردی و شخصی می‌باشد ولی به جهت رعایت مصلحت اهم جاسوسی و تجسس بی‌اشکال خواهد بود. در واقع در بحث جاسوسی می‌بایست ضوابطی مدنظر قرار گیرد و آن این که تجسس در مرحله‌ی نخست، از اسرار و امور پنهانی مردم جایز نیست، لکن در صورتی که مصلحت جاسوسی بیشتر از مصلحت حفظ اسرار مردم باشد کسب اخبار، جایز بلکه بعضاً به عنوان واجب نیز مورد عنایت قرار می‌گیرد. به تعبیری دیگر؛ شارع مقدس در عین حال که حفظ حریم افراد جامعه را، محترم شمرده است لکن شارع این اجازه را داده است که به جهت رعایت مصالح نظام همین حریم افراد مورد تفتیش و تحقیق واقع گردد. باید مورد توجه قرار گیرد که کسب اخبار و اطلاعات در امور شخصی افراد جامعه در حدّ ضرورت جایز است، و بیشتر از آن حد یا در چیزهایی که مدخلیتی در هدف از کسب خبر ندارد، حرام می‌باشد، آنگونه که پس از تجسّس کردن، تا جایی که ضرورت اقتضا نکند اسرار مردم را فاش نسازد چرا که آبروی افراد را بردن حرام است؛ و براین اساس می‌بایست، تجسّس در حوزه‌ی فردی به وسیله‌ی افرادی صورت گیرد که مورد اطمینان کامل بوده و در حفظ اسرار مردم کوشا باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1- استاد سطح عالی حوزه علمیه.

منابع تحقیق :
* قرآن کریم
* نهج البلاغه
* ابن هشام الحمیری، عبدالملک (بی‌تا) السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الأبیاری، عبدالحفیظ شلبی، بیروت لبنان: دارالمعرفة.
* ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1404/1363ق) تحف العقول، قم: جامعه مدرسین، ج2.
* اصفهانی، حسین بن محمد راغب (1412ق)، مفردات الفاظ القرآن، لبنان، سوریه: دارالعلم- الدارالشامیه، چ1.
* ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دارالفکر، چ3.
* البلاذری، احمدبن یحیی (1394/1974)، انساب الأشراف، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ط الأولی.
* اردبیلی، احمدبن محمد (بی‌تا)، زبده البیان فی أحکام القرآن، تهران: المکتبه الجعفریه لإحیاء الآثار الجعفریه.
* تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (1410ق)، غررالحکم و درر الکلم، قم: دارالکتاب الإسلامی، چ2.
* حمیری، عبدالله بن جعفر (1413ق)، قرب الإسناد، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، چ1.
* جعفری، یعقوب (1371) مسلمانان در بستر تاریخ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ1.
* جوهری، اسماعیل بن حماد (1410ق)، الصحاح، بیروت: دارالعلم للملایین، چ1.
* خرازی، محسن (بی‌تا)، «کاوشی در حکم فقهی تجسس» مجله فقه اهل بیت، ش26.
* خمینی، سید روح الله موسوی (1421ق)، کتاب البیع، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره).
* دزفولی، مرتضی بن محمدامین انصاری (1415ق)، کتاب المکاسب، قم: کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری.
* شوکانی، محمدبن علی (1414ق)، فتح القدیر، دمشق، بیروت: دارابن کثیر، دارالکلم الطیب.
* طبرسی، فضل بن حسن (1372)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو.
* طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن (1400ق)، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی.
* عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی (1412ق)، الروضة البهیة، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
* فیض کاشانی، ملامحسن (1418ق)، الأصفی فی تفسیرالقرآن، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
* قرطبی، محمدبن احمد (1364)، الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چ1.
* القشیری النیسابوری مسلم (بی‌تا)، صحیح مسلم، بیروت: دارالفکر.
* کلینی، محمدبن یعقوب (1407ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چ4.
* مروارید، علی اصغر (1410ق)، سلسله الینابیع الفقهیه، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه الدارالاسلامیه، چ1.
* مشکینی، میرزاعلی (1386)، مصطلحات الفقه، الهادی.
* مفید، محمدبن محمد (1413ق)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد- قم: کنگره‌ی شیخ مفید، چ1.
* مکارم شیرازی، ناصر (1374)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیه.
* مکارم شیرازی، ناصر (1422ق)، بحوث فقهیة هامة، قم: انتشارات مدرسه الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام).
* منتظری، حسینعلی (1409ق)، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه‌ی صلواتی، محمود و شکوری، قم: مؤسسه کیهان، چ1.
* نجفی، محمدحسن (1404ق)، جواهرالکلام، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چ7.

منبع مقاله :
فاضل، طه؛ (1395)، مجموعه مقالات اولین همایش ملی فقه اطلاعاتی جلد اول (فعالیت‌های اطلاعاتی از منظر فقه)، تهران: نشر دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.